سرخط خبرها

به توان شهر | برکه‌های آئینه؛ روایتی از هادی که عاشق ماهی‌هاست

رؤیا را زندگی کن، آن را به آرزو تبدیل کن و به آن برس. شک نکن موفق خواهی شد.
  • کد خبر: ۱۱۷۴۸۴
  • ۲۷ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۲

علی صمدی جوان | شهرآرانیوز؛ رؤیا را زندگی کن، آن را به آرزو تبدیل کن و به آن برس. شک نکن موفق خواهی شد.

 



این‌ها را هادی می‌گفت. زمانی که روی ویلچر طبی‌اش لم داده بود و به طوطی‌اش غذا می‌داد و با آرامش با او بازی می‌کرد. هادی آمده بود داستانی را روایت کند که همه زندگی او بود؛ داستانی که در آن ماهی‌ها عاشق می‌شوند و او کسی است که این عشق را می‌آفریند.

هادی پیوندی، مردی ۴۳ ساله است که از بدو تولد با معلولیت نخاع از کمر به دنیا آمده است. والدین هادی با این اتفاق خیلی آسان برخورد کردند و در همه دوران کودکی و مدرسه، هادی کنار کسانی بزرگ شد که معلولیتی نداشتند و همین مسئله در رشد او هم مؤثر بود. داستان دیدار هادی با هم‌نوعان معلولش به شانزده‌سالگی او بازمی‌گردد.

آنان که هادی را می‌شناسند، می‌دانند او شیفته طبیعت، حیوانات و ماهی‌هاست و گام‌های او زمانی استواری گرفت که در هجده‌سالگی کار پرورش ماهیان زینتی را آغاز کرد و یک اسکار، مسیر زندگی‌اش را عوض کرد. هادی می‌گوید: در تشت‌های پانصدلیتری، ماهی اسکار پرورش دادم و با ابزاری ساده و خوراکی‌های عادی، او را تکثیر کردم. بعد از آنکه بزرگ شدند، راهی بازار شدم و آن‌ها را فروختم و در کمال تعجب و خوش‌حالی دیدم که ماهی‌ها مشتری دارند.

هادی همان‌طور که به ماهی‌های آکواریومی‌اش غذا می‌داد، ادامه داد: اکنون سال‌ها از آن روز می‌گذرد و من در مشهد بیش از ۵ هزار مشتری و دوست خوب دارم. راهی که از انباری‌ای کوچک آغاز کردم، به مسیر بزرگی تبدیل شده است و با داشتن استقلال مالی و رضایت از تلاشم زندگی می‌کنم.

هادی زمانی از سخنرانان انگیزشی معلولان بود و از او درباره معلولیت پرسیدم. هادی جواب داد: در سال‌هایی که از خدا عمر گرفته‌ام، هیچ‌گاه نگاه کنجکاو دیگران برایم مهم نبود و همواره سعی کردم مسیر درست را انتخاب کنم و گام‌هایی محکم بردارم. من فرد توانایی هستم و دوست دارم از زندگی‌ام لذت ببرم. برای کسی که از لحظه تولد ماهی‌هایش لذت می‌برد و بهترین دقایق عمرش است، نباید توقع ناامیدی و مرگ داشت.

هادی به کار‌های آکواریوم سروسامانی می‌دهد و همه آماده رفتن می‌شویم. او می‌گوید: بار‌ها تلاش کردم افراد هم‌نوع خودم را به این شغل دعوت کنم تا آن‌ها هم توانایی مالی و استقلال اقتصادی را تجربه کنند. اما نمی‌دانم چرا هر بار که پیش رفتم، با واژه تلخ «نمی‌توانم» از سوی آنان روبه‌رو شدم. من دوست دارم دوستان زیادی از جامعه هم‌نوعانم را به این راه دعوت کنم. اما واقعیت آن است که هنوز برای برخی از ما اراده و انگیزه معنای درستی ندارد.

گوشه‌ای ایستادم و به رفتن هادی خیره شدم. در همه ساعاتی که در آکواریوم کوچک بودیم، بدون هیچ کمکی کارهایش را انجام داد و برای رفتن به مسیر خانه، شبیه آدم‌های خسته از کار و بی‌رمق از بازگشت نبود؛ کسی که برکه‌ای از آینه دارد و فقط نور می‌بیند. انعکاس باور هادی برای ما مردی عاشق است که ماهی‌هایش را دوست دارد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->